زهلقلغتنامه دهخدازهلق . [ زِ ل ِ ] (ع ص ) مرد سبک شتاب . || باد سخت و تند. || (اِ) چراغ مادام که در قندیل باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
جعلقلغتنامه دهخداجعلق . [ ج ُ ع ل ْ ل َ ] (ص ) در تداول عوام به معنی آدم بی سروپا و بی ادب و فرومایه است و جعلنق هم گویند.این کلمه را در وقت دشنام دادن به کسی بکار برند.
جحلقلغتنامه دهخداجحلق . [ ] (ع اِ) ابرةالراعی و نیز ابرةالراهب و آن گیاهی است از نوع تمک که آن را جحلیق نیز گویند. رجوع به ابن بیطار و لکلرک ذیل کلمه ٔ ابرةالراعی شود.
جعلقواژهنامه آزاد(گنابادی) جُعَلَّقْ؛ پست، فرومایه، بی ارزش، انسان بیکار و بی عار. (رک دهخدا و معین)
جعلقلغتنامه دهخداجعلق . [ ج ُ ع ل ْ ل َ ] (ص ) در تداول عوام به معنی آدم بی سروپا و بی ادب و فرومایه است و جعلنق هم گویند.این کلمه را در وقت دشنام دادن به کسی بکار برند.