خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جگری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
جگری
/jegari/
معنی
بهرنگ سرخ تیرۀ مایل به سیاه.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
hepatic, purple
-
جستوجوی دقیق
-
جگری
لغتنامه دهخدا
جگری . [ ج ِ گ َ ] (ص نسبی ) کنایه از رنگ سیاه که بسرخی زند. (آنندراج ). || کنایت از خونین : نداشتم بتو رنگی جز آنکه در شب وصل ز زهرچشم تو شد طفل اشک من جگری . مخلص کاشی (از آنندراج ).- جگری داغ ؛ نشان و داغی که زایل نشود. (ناظم الاطباء). || خال طبیع...
-
جگری
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به جگر) jegari بهرنگ سرخ تیرۀ مایل به سیاه.
-
جگری
دیکشنری فارسی به انگلیسی
hepatic, purple
-
واژههای مشابه
-
خسته جگری
لغتنامه دهخدا
خسته جگری . [ خ َ ت َ / ت ِ ج ِ گ َ ] (حامص مرکب ) دلتنگی . غمناکی . ناشادی . ملولی . دل ریشی .
-
خون جگری
لغتنامه دهخدا
خون جگری . [ ج ِ گ َ ] (حامص مرکب ) بدبختی . ناراحتی . رنج . عذاب . اندوهناکی .
-
بی جگری
لغتنامه دهخدا
بی جگری . [ ج ِ گ َ ] (حامص مرکب ) بیمناکی . نقیض بهادری . (آنندراج ) (غیاث ).
-
عقیق جگری
لغتنامه دهخدا
عقیق جگری . [ ع َ ق ِ ج ِ گ َ ] (ترکیب وصفی ) نوعی از عقیق قیمتی که به رنگ جگر می باشد. (آنندراج ) : نشان آتش لعل تو میدهد بنظرگران بهاست عقیق سرشک ماجگر است . ارادتخان واضح (از آنندراج ).ز خون دیده ٔ خود خوشدلم که از جگرست عقیق چون جگری باشد از یمن ...
-
جگر،جگرجون،جگری
لهجه و گویش تهرانی
عزیزم
-
جستوجو در متن
-
liver ore
مهندسی مواد
کانۀ جگری ، کانه جگری
-
hepatic
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کبد، کبدی، جگری، سودمند برای جگر، جگری رنگ
-
carnelian
روانشناسی
عقیق جگری ، رنگ عقیق جگری یا سرخ مسی
-
hepatic
روانشناسی
جگری ، کبدی ، سودمند برای جگر ، جگری رنگ
-
hepatic cinnabar
مهندسی مواد
شنجرف جگری