جیدارلغتنامه دهخداجیدار. [ ج َ ] (ع اِ) گیاهی است که برگ آن مانند برگ بلوط است و دانه ٔ سرخ رنگ دارد که آنرا قرمز نامند. (از اقرب الموارد) (آنندراج ). بلغت فارسی نبات شجری است ، برگش مثل برگ بلوط و با نهایت سبزی مایل بزردی و ثمرش بقدر عفصی مایل بتدویر و در روی او شبنمی می نشیند و از آن دانه ٔ
جیدارفرهنگ فارسی عمید۱. (زیستشناسی) درختی کوچک و بوتهمانند با برگهایی شبیه برگ بلوط که قرمزدانه در آن تولید میشود.۲. = قرمزدانه
چیزدارلغتنامه دهخداچیزدار. (نف مرکب ) متمول . غنی . مالدار. توانگر. (یادداشت مؤلف ). ثروتمند. ملی . دارا.
جدارلغتنامه دهخداجدار. [ ج ِ ] (ع اِ) دیوار. (ترجمان عادل بن علی ). دیواره . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). لاد. حائط. جَدر. (قطر المحیط) (اقرب الموارد). ج ، جُدر و جُدُر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) : جداراً یر
قرمزدانهفرهنگ فارسی عمید۱. (زیستشناسی) حشرهای کوچک و بیضیشکل به اندازه دانۀ عدس یا نخود که نر آن بالدار است و در روی بوتهای موسوم به کاکتوس یا جیدار تولید میشود؛ کرم رنگرزان.۲. رنگدانۀ قرمز طبیعی که از حشرهای به همین نام تولید میشود و برای رنگ کردن پشم و ابریشم به کار میرود. در الکل، اتر، بنزین، و آبی که م