جیدانةلغتنامه دهخداجیدانة. [ ج َ ن َ ] (ع ص ) زن نیکوگردن . (مهذب الاسماء). مؤنث اجید. زنی که گردنش دراز و نیکوباشد. ج ، جود، جید. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
جداگانهلغتنامه دهخداجداگانه . [ ج ُ ن َ / ن ِ ] (ق مرکب ) علیحده . (ناظم الاطباء). منفرد. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تنها. (ناظم الاطباء). || مستقل . مجزا : [ قمر دلالت کند بر ]... دندانهاش جداگانه و اندر سرش کژی . (التفهیم ). جداگانه آنچ
جداگانهدیکشنری فارسی به انگلیسیdistinct, individual, individually, particular, separate, several, severally, single
جیداءلغتنامه دهخداجیداء. [ ج َ ] (ع ص ) مؤنث اجید. زنی که گردنش دراز و نیکو باشد. جیدانة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به جیدانه شود.
جیدلغتنامه دهخداجید. (ع ص ، اِ) ج ِ جیداء و جیدانه . (منتهی الارب ). رجوع به آن دو کلمه شود. || (اِ) گردن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ج ، اجیاد، جیود. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || شاماکچه . (منتهی الارب ). مدرعه ٔ صغیر. (اقرب الموارد). شاماکچه یا جای گردن بند کردن . (آنندراج ).
جودلغتنامه دهخداجود. (ع اِمص ) گرسنگی . مجدالدین گوید این معنی غریب است و جز در بیت هذلی در جای دیگر دیده نشده است . (منتهی الارب ). || بخشش . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). دهش . سخاء. فیض . کرم . || رادی . جوانمردی . (دهار) (یادداشت مرحوم دهخدا). در بیت زیر استعاره از آب :