جیسلغتنامه دهخداجیس . (اِخ ) شیز. موضعی است نزدیک جبل در سرحد آذربایجان . (فارسنامه ٔ ابن بلخی ص 79). آتشکده ٔ آن معروف بوده . رجوع به مزدیسنا ص 197، 205 شود.
جیسلغتنامه دهخداجیس . (اِخ ) شیز. موضعی است نزدیک جبل در سرحد آذربایجان . (فارسنامه ٔ ابن بلخی ص 79). آتشکده ٔ آن معروف بوده . رجوع به مزدیسنا ص 197، 205 شود.
سجیسلغتنامه دهخداسجیس . [ س َ ] (ع ص )آب برگشته رنگ و مکدر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || لاآتیک سجیس اللیالی و الایام ؛ یعنی نیایم تو را هرگز، و همچنین است سجیس الاوجَس و سجیس الاوجُس و سجیس عجیس . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
دیر مرجرجیسلغتنامه دهخدادیر مرجرجیس . [ دَ رِ م َ ج ُ ](اِخ ) دیری است در قسمت شمالی بلد (شهری نزدیک سامرا) که بین آن و جزیره ابن عمر سه فرسخ و اندی است و بر بلندی کوهی قرار گرفته است . (از معجم البلدان ).