هادی طناب حوضچهwarping chockواژههای مصوب فرهنگستانهادی طنابی که در کنارۀ حوضچه نصب شده است و برای گذراندن و هدایت طناب از آن استفاده میکنند
سردرِ بارگُنجcontainer door header, header bar, container headerواژههای مصوب فرهنگستانقاب بالایی چارچوب درِ بارگُنج
حادیلغتنامه دهخداحادی . (ع ص ) آنکه شتران را حُدی خواند. آنکه برای اشتر خواند تا نیک رود. هزیز؛ بنشاط آوردن حادی شتران را بسرود. || راننده . سائق . ساربان .
حادی عشرلغتنامه دهخداحادی عشر. [ ع َ ش َ ] (ع عدد مرکب ، ص مرکب ، اِ مرکب ) یازدهم . و در مؤنث ، احدی عشر.- عقل حادی عشر ؛ لقبی است که حکما بخواجه نصیرالدین طوسی دهند.
محمد حادی عشرلغتنامه دهخدامحمد حادی عشر. [ م ُ ح َم ْ م َ دِع َ ش َ ] (اِخ ) ابن علی ، مکنی به ابوعبداﷲ بیستمین از ملوک بنی نصر به غرناطه (887 - 888 هَ . ق . و نوبت دوم از 892 - <span class="hl" dir="
عقل حادی عشرلغتنامه دهخداعقل حادی عشر.[ ع َ ل ِ ع َ ش َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) عقل یازدهم . || (اِخ ) و آن لقبی است که حکما به خواجه نصیرالدین طوسی داده اند. و رجوع به حادی عشر شود.
ابوعبدالغتنامه دهخداابوعبدا. [ اَ ع َ دِل ْ لاه ] (اِخ ) محمد بنی نصری . یا محمد حادی عشر از ملوک بنی نصر غرناطه . رجوع به محمد حادی عشر مکنی به ابی عبداﷲ... و رجوع به ابوعبداﷲ شود.
ابوعبدالغتنامه دهخداابوعبدا. [ اَ ع َ دِل ْ لاه ] (اِخ ) مقدادبن عبداﷲبن محمدبن حسین سیوری اسدی حلّی . فقیه شیعی ، معروف بفاضل مقداد. شاگرد شهید. اوراست : کنزالعرفان ، تنقیح و شرح باب حادی عشر، شرح مبادی الاصول و ارشادالطالبین . و شرح نهج المسترشدین علاّمه در کلام . وی تا سال <span class="hl" di
نظامٌ اتحاديدیکشنری عربی به فارسینظام فدرالي , سيستم اتحاديه اي , نظام صنفي , رژيم فدرالي , حکومت فدراتيو