impregnate
۱. بارور، برومند، پرمحصول، پربار ≠ بیحاصل، ۲. سترون، شورهزار
زمینی که قابلیت به بار آوردن محصول بسیار را دارد.
خصب
fat, fecund, fertile, fruitful, generous, plentiful, productive, rich
verimli
( ~.) [ ع - فا. ] (ص مر.) بارور، برومند.
عقيم
infertile