حبتریلغتنامه دهخداحبتری . [ ح َ ت َ ری ی ] (ص نسبی ) سمعانی گوید: هذه النسبة الی حبتر و هو بطن من حبتر ثم من خزاعة.
حبترلغتنامه دهخداحبتر. [ ح َ ت َ ] (اِخ ) ابن ضباب بن خشرم طهوی . مردی از بنوطهیة است . مذاکرات او با ذوالرمة شاعر عرب در الموشح مرزبانی چ 1343 هَ . ق . ص 180 و 181 یاد شده است . و شاید هم او
حبترلغتنامه دهخداحبتر. [ ح َ ت َ ] (ع اِ) روباه . || (ص ) مرد کوتاه بالا. (منتهی الارب ). کوتاه محکم خلق . (مهذب الاسماء). کوتاه فربی . ج ، حباتر.