حبربورلغتنامه دهخداحبربور. [ ح َ ب َ / ح ِ ب َ ] (ع اِ) بچه ٔ شوات . (منتهی الارب ). جوجه ٔ هوبره . حبربر. رجوع به حبربر شود.
حبربرلغتنامه دهخداحبربر. [ ح َ ب َ ب َ ] (ع اِ) یحبور. حبریر. حبرور. شوات بچه . جوجه ٔ هوبره . بچه ٔ حباری . || شتر نر ریزه . || کوتاه بالای ناکس : مااصاب منه حبربراً. (منتهی الارب ). هیچ چیز. چیزی اندک .
حبربرلغتنامه دهخداحبربر. [ ح ُ ب ُ ب ُ ] (ع اِ) کلمه ای که بدان گوسفند را به دوشیدن خوانند. رجوع به حبر و حبرحبر شود.