حبنطاءلغتنامه دهخداحبنطاء. [ ح َ ب َ ] (ع ص ) حَبَنطاه . حَبَنطاة. زن کوتاه کلان شکم و زشت . رجوع شود به حبنطی . (منتهی الارب ).
حبنطیلغتنامه دهخداحبنطی . [ ح َ ب َ طا ] (ع ص ) حنبطاء. حبنطاة. مرد کوتاه کلان شکم و بخشم درآمده . (منتهی الارب ). کوتاه بزرگ شکم . (مهذب الاسماء). مرد کوتاه و فربه کلان شکم .
محبنطیلغتنامه دهخدامحبنطی . [ م ُ ب َ ] (ع ص ) حبنطاء. حبنطاة. حبنطی . مرد کوتاه و فربه کلان شکم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
احبنطاءلغتنامه دهخدااحبنطاء. [ اِ ب ِ ] (ع مص ) کلان شکم گردیدن .(منتهی الارب ). آماهیدن شکم . || پرخشم شدن . || زمین گیر شدن . بر زمین چسبیدن . به پشت واچسبیدن چنانکه هر دو پا بر هوا برکرده شود. دوسیدن (در منتهی الارب دوشیدن آمده و آن غلط کاتب است ) .