حبوتنلغتنامه دهخداحبوتن . [ ح َ ب َ ت َ / ح ِ ب َ ت َ ] (اِخ ) ابن قطاع گوید: وادیی است در یمامة. از قول عربی آورده اند : سقی رملة بالقاع بین حبوتن من الغیث مرزام العشی صدوق سقاها فرواها و اقصر حولهامذانب سمی حولها و حدی
حبتونلغتنامه دهخداحبتون . [ ح ِ ] (اِخ ) نام کوهی به موصل . کوهی است بنواحی موصل . ازهری آن را یاد کرده ، و آن لفظی غیر عربی است و ریشه ٔ عربی ندارد. (معجم البلدان ). در اوراق صولی حبة را از نواحی موصل شمرده است . رجوع به اخبارالراضی ص 227 شود.
ابیتونلغتنامه دهخداابیتون . [ ] (اِ) بیونانی راتینج است . رجوع به ابیشون شود. و البته یکی مصحف دیگری یا هردو مصحف کلمه ٔ ثالثی باشند.
آبتینلغتنامه دهخداآبتین . [ ب ْ / ب ِ ] (اِخ ) نام پدر فریدون ، مصحف آتبین . و صاحب برهان معنی آن را نفس کامل و نیکوکار و صاحب گفتار و کردار نیک و اسعدالسعداء آورده است .
ابتگنلغتنامه دهخداابتگن . [ اَ ت ِ گ َ ] (اِ) در بعض لغت نامه ها این کلمه به معنی صاحبخانه و ترک آمده و مجعول می نماید.
حبوننلغتنامه دهخداحبونن . [ ح َ / ح ِ ب َ ن َ ب َ ن َ ] (اِخ ) حاجب الکتاب آن را بر وزن فعولل دانسته . ابن قطاع آن را لغتی از حبوتن شمرده است . اجدع بن سالم گوید : و لحقتهم بالجزع جزع حبونن یطلبن ازوادا لأهل ملاع .و علة الج