حداقللغتنامه دهخداحداقل . [ ح دْ دِ اَق َل ل ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ، ق مرکب ) دست کم . رجوع بحد بمعنی اندازه شود.
کافی بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی دن، بس بودن، کفایتکردن، جواب دادن، راضی کردن، بهنصابرسیدن، حداقل لازمرا فراهم کردن، بهاندازه بودن، تکمیل بودن، کامل شدن، نمرۀقبولی آوردن، امتیاز آوردن
هابزلغتنامه دهخداهابز. (اِخ ) تامس . حکیم و فیلسوف انگلیسی . در سال 1588 م . در مالمزبری یکی از شهرهای کوچک انگلستان تولد یافته و در سال 1679 در نودودو سالگی درگذشته است . تحصیلات خود را در دانشگاه آکسفورد به پایان رسانید و پ
حداقللغتنامه دهخداحداقل . [ ح دْ دِ اَق َل ل ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ، ق مرکب ) دست کم . رجوع بحد بمعنی اندازه شود.
حداقللغتنامه دهخداحداقل . [ ح دْ دِ اَق َل ل ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ، ق مرکب ) دست کم . رجوع بحد بمعنی اندازه شود.