حدیجاءلغتنامه دهخداحدیجاء. [ ح ُ دَ ] (اِخ ) قریه ای است به شام که عدی بن رقاع ، خمر مقدیه را بدانجا منسوب داشته است . (معجم البلدان ).
عیدزایلغتنامه دهخداعیدزای . (نف مرکب ) عیدزاینده . آنکه یا آنچه سبب جشن و عید شود. هرچه موجب پیروزی و فتح و شادی گردد : زآن عیدزای گوهر شمشیر آبدارشد آب بحر و آب شد از شرم گوهرش .خاقانی .
گادزالغتنامه دهخداگادزا. (اِخ ) همان زادگاه سنتی زردشت است که به اقرب احتمالات گزن آذربایجان است رجوع به گزن و گنجک و گنزک شود. (مزدیسنا تألیف دکتر معین ص 203).
ایذجیلغتنامه دهخداایذجی . [ ذَ ] (ص نسبی ) منسوب است به ایذج که شهری است از کوره ٔ اهواز از بلاد خوزستان . و جمعی از علما بدانجا منسوبند. رجوع به لباب الانساب شود.