حراوةلغتنامه دهخداحراوة. [ ح َ وَ ] (ع اِمص ) گرمی و تیزی طعم ترب و پلپل و مانند آن . (منتهی الارب ). رجوع به حروة شود.
هراوةلغتنامه دهخداهراوة. [ هَِ وَ ] (ع اِ) چوب دستی گنده . ج ، هَراوی ̍، هُری ، هِری ّ. (منتهی الارب ). عصا یا چوب دستی ضخیم چون دسته ٔ تبر و کلنگ . ج ، هراوی ، هَری ، هِری ّ. (اقرب الموارد).
پاراگوئهلغتنامه دهخداپاراگوئه . [ ءِ ] (اِخ ) یا پاراگه [ گ ِ ] یکی از جمهوریهای امریکای جنوبی میان برزیل و آرژانتین . و آنرا اراضی پست باتلاقی و حاصلخیز است و تجارت توتون و پوست و نارنج بدانجا رواج دارد. و عمران آن را هیأتهائی ازآباء یسوعی که برای تبلیغ بدانجا رفتند کرده اند. مساحتش <span class
پاراگوئهلغتنامه دهخداپاراگوئه . [ ءِ ] (اِخ ) پاراگِه . رودی به امریکای جنوبی شاخه ای از رود پارانا که از جبال ماتوگرسو سرچشمه میگیرد و از برزیل و بولیوی و کشور پاراگوئه و آرژانتین می گذرد و در پارانا پایان می یابد. شعب مهم آن پیل کومایو و برمه ژو و درازای آن 2500</span
هراوةدیکشنری عربی به فارسیچماق , چوبدستي سرکلفت , باچماق زدن , مجبورکردن , کتک زدن , چوب زدن , چماق زدن
تیزیلغتنامه دهخداتیزی . (حامص ) تیز بودن . تند بودن . مقابل کندی . (فرهنگ فارسی معین ). ... معنی دیگر، که در مقابل کندی باشد خود ظاهر است . (برهان ). مقابل کندی چون تیزی تیر و تیغ و جز آن و سرشار از صفات اوست و با لفظ دادن و داشتن مستعمل ... (آنندراج ). ... تندی و برندگی . (ناظم الاطباء). غرا