خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حرث پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حرث
فرهنگ فارسی معین
(حَ) [ ع . ] (مص م .) شخم زدن .
-
واژههای همآوا
-
حرس
فرهنگ فارسی معین
(حَ) [ ع . ] (مص م .) نگاهبانی کردن .
-
حرس
فرهنگ فارسی معین
(حَ رِ) (اِفا. ص .) پاسبان ، نگاهبان .
-
حرص
فرهنگ فارسی معین
(حِ) [ ع . ] (اِ.) آز، آزمندی .
-
هرس
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) اول شیری که از پستان زن پس از زاییدن جاری شود.
-
هرس
فرهنگ فارسی معین
(هَ) (اِ.) چوب پوشش بام خانه .
-
هرس
فرهنگ فارسی معین
(هَ رَ) (اِ.) بریدن شاخه های زاید درخت .