شیپوریانAraceaeواژههای مصوب فرهنگستانتیرهای از راستۀ قاشقواشسانان با گلهای تکجنسی یا بهندرت نرماده که در سنبلهای متراکم آرایش یافتهاند و برگهای درشت به نام چمچه آنها را در بر گرفته است
حرسیلغتنامه دهخداحرسی . [ ح َ رَ ] (ص نسبی ) منسوب به حرس قریه ای به مشرق مصر. (سمعانی ) (معجم البلدان ).
حرسیلغتنامه دهخداحرسی . [ ح َ رَ سی ی ] (ع اِ) نگاهبان درگاه سلطان . یک تن از حرس . یک تن از نگاهبانان درگاه سلطان . ج ، حرس .
حرصیانلغتنامه دهخداحرصیان . [ ح ِ ] (ع اِ) باطن پوست شکم . || باطن پوست پیل . || پوستی سرخ که آنرا بعد برکندن موی خراشند. (منتهی الارب ). ج ، حرصیانات .
سیغورلغتنامه دهخداسیغور. [ س َ / س ِ ] (اِ) شهامت و آن حرصی است بر کارهای بزرگ از برای حدوث جمیله . (برهان ) (آنندراج ).
وروشلغتنامه دهخداوروش . [ وُ ] (ع مص ) ورش . واداشتن کسی را. (از اقرب الموارد). اغراء. (اقرب الموارد). ورغلانیدن . (ناظم الاطباء). || وارد شدن بر کسانی به هنگام خوردن طعام تا با آنان غذا خورد بدون آنکه دعوت شده باشد. (از اقرب الموارد). بر طعام خوردن طفیلی کردن . (تاج المصادر بیهقی ). ناخوانده
نیم خاملغتنامه دهخدانیم خام . (ص مرکب ) ناپخته . نیم پخته . نیم پز. که نه خام است و نه هنوز پخته است : ترک جوشی کرده ام من نیم خام از حکیم غزنوی بشنو تمام . مولوی .تا ندرد پرده ٔ غفلت تمام تا نماند دیگ حکمت نیم خام . <p class=
شمس الدینلغتنامه دهخداشمس الدین . [ ش َ سُدْ دی ] (اِخ ) ابن اللبودی . امام ابوعبداﷲمحمدبن عبدان بن عبدالواحدبن اللبودی . علامه ٔ زمان و افضل معاصران در حکمت و پزشکی بود. از شام به کشور ایران مسافرت کرد و فلسفه را در پیش نجیب الدین اسعد همدانی و پزشکی را از یکی از اطباء بزرگ ایران آموخت .وی همتی ب
حرصلغتنامه دهخداحرص . [ ح ِ ] (ع اِمص ) آز. آزوری . آزمندی . آزمند شدن .آزور شدن . ولع. وُلوع . هوا. زیادت جوئی . بیقرة. شره .شح ّ. طمع. حریصی . || (اصطلاح تصوف ) تهانوی گوید: نزد سالکان ضد قناعت است . و آن خواستار شدن زوال نعمت غیر باشد. و برخی گفته اند خواستار بودن نعمت و رزق غیرمقسوم است
حرصیانلغتنامه دهخداحرصیان . [ ح ِ ] (ع اِ) باطن پوست شکم . || باطن پوست پیل . || پوستی سرخ که آنرا بعد برکندن موی خراشند. (منتهی الارب ). ج ، حرصیانات .