خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حرفة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
حرفه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حرفَة، جمع: حِرَف] ‹حرفت› herfe پیشه؛ صناعت؛ کسبوکار.
-
جستوجو در متن
-
حرف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ حِرفَة] heraf = حرفه
-
محترف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] mohtaref صاحبحرفه؛ پیشهور.
-
نجارت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: نجارة] [قدیمی] nejārat حرفة نجّار؛ درودگری.
-
درزی گری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] darzigari خیاطی؛ حرفۀ خیاط.
-
صباغت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: صباغة] [قدیمی] sabāqat حرفۀ صباغ؛ رنگرزی.
-
طباخت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: طباخة] [قدیمی] tebāxāt آشپزی؛ حرفۀ طباخ.
-
موزیسین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [فرانسوی: musicien] (موسیقی) muzisiyan کسی که در موسیقی دارای تخصص است و حرفهای به آن مشغول است.
-
همکار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) hamkār دو تن که یک پیشه و یک حرفه داشته باشند؛ همپیشه؛ همشغل.
-
کهانت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: کهانة] [قدیمی] kehānat اخترشناسی؛ غیبگویی؛ حرفۀ کاهن.
-
نقارت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: نقارة] [قدیمی] neqārat کندهکاری و نقاشی روی سنگ یا چوب؛ حرفۀ نقار.
-
زراعت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: زراعة] (کشاورزی) zerā'at حرفۀ زارع؛ کشتکاری؛ کشاورزی؛ کشتوزرع.
-
مشاطه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: مشّاطَة] [قدیمی] maššāte ۱. شانهکننده.۲. [مجاز] آرایشگر زنی که حرفۀ او آرایش کردن زنان دیگر است.
-
گچ کاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) gačkāri ۱. شغل و حرفۀ گچکار.۲. (صفت) خانهای که با گچ سفید کرده باشند.