فرهنگ فارسی عمید
۱. توانایی؛ نیرو؛ قوه؛ قدرت: ◻︎ چه خوش گفت آن تهیدست سلحشور / جُوی زر بهتر از پنجاه من زور (سعدی: ۱۲۵).۲. فشار.۳. زبردستی.۴. [قدیمی] جور و ستم.⟨ زور آوردن: (مصدر لازم) زور دادن؛ فشار دادن؛ فشار وارد کردن بر کسی یا بر چیزی.⟨ زور کردن: (مصدر لازم)۱. زور و