حریثلغتنامه دهخداحریث . [ ح ُ رَ ] (اِخ ) ابن عوف . برادر ضمرةبن عوف است که وی نیز از صحابه است . (قاموس الاعلام ترکی ).
حریثلغتنامه دهخداحریث . [ ح ُ رَ ] (اِخ ) ابن عمیر عبدی ، مکنی به ابوعمیر. طوسی او و پدرش را دررجال شیعه ذکر کرده است . (لسان المیزان ج 2 ص 186).
حریثلغتنامه دهخداحریث . [ ح ُ رَ ] (اِخ ) ابن مالک ، مکنی به أبی هنیدة. تابعی است و بعضی نام او را حرب گفته اند.
حریثلغتنامه دهخداحریث . [ ح ُ رَ ] (اِخ ) ابن شیبان . پدر بکربن وائل است . عبدان او را یاد کرده و ابوموسی او را حریث بن حسان خواند. (الاصابة قسم چهارم ج 2 ص 78).
حریثلغتنامه دهخداحریث . [ ح ُ رَ ] (اِخ ) ابن زیدالخیل الطائی . صحابی است و پدر او نیز از صحابه است . و او با برادر خود مکنف در جنگهای با اهل رده در رکاب خالدبن ولید بوده است . (قاموس الاعلام ترکی ) (تاریخ گزیده ص 221).
آرد گندم سختhard wheat flourواژههای مصوب فرهنگستانآرد گندم تهیهشده از گندم سخت که در مقایسه با گندم نرم، پروتئین بیشتری دارد
حرتلغتنامه دهخداحرت . [ ح َ] (ع مص ) نیک مالیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). || گِرد بریدن چیزی مانند بادریسه . || (اِ) آواز گیاه خائیدن ستور. (منتهی الارب ).
حریثةلغتنامه دهخداحریثة.[ ح ُ رَ ث َ ] (اِخ ) شاعری از عرب . دیوان او را ابوسعید سکری و جماعتی دیگر گرد کرده اند. (ابن الندیم ).
حریثیلغتنامه دهخداحریثی . [ ح ُ رَ ] (اِخ ) جعفربن عون کوفی ، مکنی به ابوعون است . و منسوب به جد خود جعفربن عمربن حریث مخزومی است . از اعمش و ابوحنیفه و دیگران روایت دارد. و اسحاق بن راهویه و دیگران از وی روایت دارند. (سمعانی ).
حریثیلغتنامه دهخداحریثی . [ ح ُ رَ ] (اِخ ) طاهربن ابی علی فقیه ، مکنی به ابواللیث محتب است . منسوب به جد خود حریث است . ابوکامل بصری او را یاد کرده است . (سمعانی ).
ابوالحکملغتنامه دهخداابوالحکم . [ اَ بُل ْ ح َ ک َ ] (اِخ ) عبدالحمیدبن حریث بن ابی حریث . محدث است .
ابوالحکملغتنامه دهخداابوالحکم . [ اَ بُل ْ ح َ ک َ ] (اِخ ) عبدالرحمن بن حریث بن ابی حریث . محدث است .
ابوالسوارلغتنامه دهخداابوالسوار. [ اَ بُس ْ س ِ ] (اِخ ) العبدری . نام او حسان بن حریث است و از عمران بن حصین حدیث شنوده است . رجوع به ابوالسوار حسان بن حریث شود.
حریثةلغتنامه دهخداحریثة.[ ح ُ رَ ث َ ] (اِخ ) شاعری از عرب . دیوان او را ابوسعید سکری و جماعتی دیگر گرد کرده اند. (ابن الندیم ).
حریثیلغتنامه دهخداحریثی . [ ح ُ رَ ] (اِخ ) جعفربن عون کوفی ، مکنی به ابوعون است . و منسوب به جد خود جعفربن عمربن حریث مخزومی است . از اعمش و ابوحنیفه و دیگران روایت دارد. و اسحاق بن راهویه و دیگران از وی روایت دارند. (سمعانی ).
حریثیلغتنامه دهخداحریثی . [ ح ُ رَ ] (اِخ ) طاهربن ابی علی فقیه ، مکنی به ابواللیث محتب است . منسوب به جد خود حریث است . ابوکامل بصری او را یاد کرده است . (سمعانی ).