هجاوریلغتنامه دهخداهجاوری . [ هََ وَ ] (ص نسبی ) منسوب به هجاور که نام شهری است . رجوع به هجاور شود : ای کرده روح با لب لعل تو نوکری معشوق ارتگی و نگار هجاوری .پوربهای جامی (از فرهنگ جهانگیری ).
حزورةلغتنامه دهخداحزورة. [ ح َ وَ رَ ] (ع اِ) پشته ٔ خرد. حزوارة. ج ، حزاور. حزاورة. (منتهی الارب ). || (ص ) کوتاه . (مهذب الاسماء).
حزورلغتنامه دهخداحزور. [ ح َ وَ / ح َ زَوْ وَ ] (ع ص ، اِ) کودک رسیده و زورمندشده . ج ، حزاورة. (منتهی الارب ). || مرد ضعیف . (منتهی الارب ). || مرد قوی . لغت از اضداد است . (منتهی الارب ). کلندره . (در سه نسخه ٔ خطی مهذب الاسماء).