پشتۀ یخرُفتیesker/ asar/ eschar/ eskar/ osarواژههای مصوب فرهنگستانپشتۀ ساختهشده از انباشتههای شن و ماسۀ یخساری
زینچهrail chair, chairواژههای مصوب فرهنگستانصفحۀ فولادی شکلدادهشده که بین ریل و ریلبند قرار میگیرد
تسلیم برشیshear yielding, shear bandingواژههای مصوب فرهنگستانوارد آوردن تنش بر ماده، فراتر از نقطۀ تسلیم، چنانچه بدون تغییر حجم دچار کجریختی شود
شارش برشیshear flow, shear layerواژههای مصوب فرهنگستان1. در مکانیک سیالات، شارشی که در آن تنش برشی وجود دارد 2. در مکانیک جامدات، حاصلضرب تنش برشی در کوچکترین بعد سطحمقطع یک عضو جدارنازک
اسارلغتنامه دهخدااسار. [ اِ ] (ع مص ) اسیر کردن . (تاج المصادر بیهقی ). اسر. بردگی . اسارت . اسیری : ملک بفرمود تا همگنان را بگرفتند و در قیداسار کشیدند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 163). و آن ملاعین بعضی طعمه ٔ شمشیر گشتند و جمعی در قید اس
احسارلغتنامه دهخدااحسار. [ اِ ] (ع مص ) اِحسار بعیر؛ مانده کردن شتر را براندن . (منتهی الارب ). رنجانیدن اشتر. (تاج المصادر).
استحسارلغتنامه دهخدااستحسار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) مانده شدن . (زوزنی ) (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ).
انحسارلغتنامه دهخداانحسار. [ اِ ح ِ ] (ع مص ) برهنه شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). برهنه شدن چیزی .(تاج المصادر بیهقی ). انکشاف . (از اقرب الموارد).