حساسیتلغتنامه دهخداحساسیت .[ ح َس ْ سا سی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) حساسی . رجوع به حساسی شود: حساسیت نسبت به عوامل خارجی ؛ زود متأثر شدن از آنها رجوع به جانورشناسی ج 1 صص 10-12 شود.
هشاشتلغتنامه دهخداهشاشت . [ هََ ش َ ] (ع مص ) شادمانی نمودن . شادی کردن . خوشرویی : بوزنه هشاشتی نمود و بشاشتی ظاهر کرد. (سندبادنامه ). رجوع به هشاشة شود.
حساسیتفرهنگ فارسی عمید۱. حساس بودن.۲. واکنش در برابر برخی وقایع.۳. (پزشکی) واکنش بعضی از مردم در مقابل پارهای از مواد غذایی یا دارویی که برای دیگران بیضرر است؛ آلرژی.
حساسیتزدایی منظمsystematic desensitizationواژههای مصوب فرهنگستاننوعی رفتاردرمانی که در آن از دگرشرطیسازی برای کاهش اضطراب در برابر یک محرک خاص استفاده میشود متـ . حساسیتزدایی سامانمند
حساسیتلغتنامه دهخداحساسیت .[ ح َس ْ سا سی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) حساسی . رجوع به حساسی شود: حساسیت نسبت به عوامل خارجی ؛ زود متأثر شدن از آنها رجوع به جانورشناسی ج 1 صص 10-12 شود.
حساسیتفرهنگ فارسی عمید۱. حساس بودن.۲. واکنش در برابر برخی وقایع.۳. (پزشکی) واکنش بعضی از مردم در مقابل پارهای از مواد غذایی یا دارویی که برای دیگران بیضرر است؛ آلرژی.
حساسیتدیکشنری فارسی به انگلیسیallergy, emotionality, nicety, sensibility, sensitiveness, sensitivity, sentiment
حساسیتلغتنامه دهخداحساسیت .[ ح َس ْ سا سی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) حساسی . رجوع به حساسی شود: حساسیت نسبت به عوامل خارجی ؛ زود متأثر شدن از آنها رجوع به جانورشناسی ج 1 صص 10-12 شود.
حساسیتفرهنگ فارسی عمید۱. حساس بودن.۲. واکنش در برابر برخی وقایع.۳. (پزشکی) واکنش بعضی از مردم در مقابل پارهای از مواد غذایی یا دارویی که برای دیگران بیضرر است؛ آلرژی.