خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حسنة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حسنة
لغتنامه دهخدا
حسنة. [ ح َ س َ ن َ ] (اِخ ) عابده ای بوده است معروف . و ازمحمدبن قدامه روایت است که : وی نعمت دنیا واگذاشت وروی به عبادت نهاد روزها روزه گرفتی و شبها را زنده داشتی و در خانه ٔ او چیزی نمیبود، هر گاه تشنه شدی بیرون رفتی و با دست خود از آب نهر نوشیدی ...
-
حسنة
لغتنامه دهخدا
حسنة. [ ح َ س َ ن َ ] (اِخ ) مکنی به ام شرحبیل ، زوجه ٔ سفیان بن معمر. از صحابیان و مهاجرات حبشه است . او با شوی و پسران خود پیش از هجرت به مدینه مهاجرت کرده اند.
-
حسنة
لغتنامه دهخدا
حسنة. [ ح َ س َ ن َ ] (ع حامص ) نیکی . نیکوئی . (ترجمان عادل ). ثواب . مقابل گناه . کردار نیک . کار نیکو. کار نیک . مقابل سیئة. مزد. کار خیر. عمل خیر. نیکوکاری . بر. خوبی . ج ، حسنات : بنگر بهوا بر به چکاوک که چه گویدخیر و حسنت بادا خیرات و حسان را. ...
-
حسنة
لغتنامه دهخدا
حسنة. [ ح َ س َ ن َ ] (ع ص ) مؤنث حسن . نعت مؤنث از حُسن . نیک . نیکو. خوب : امراءة حسنةالمرأی ؛ زنی خوبروی . نکومنظر. رائقه . مقابل قبیحة. و مقابل سیئة. و مقابل رذیلة: اخلاق حسنة؛ صفات پسندیده .
-
حسنة
لغتنامه دهخدا
حسنة. [ ح َس َ ن َ ] (اِخ ) نام قریه ای است به اصطخر نزدیک بیضاء. || کوهها میان صعده و عشر از ارض یمن . || نام کرانه ٔ بزرگ از کوه اجاء. (معجم البلدان ). یکی از ارکان اجا یکی از دو کوه . ج ، حِسَن .
-
حسنة
لغتنامه دهخدا
حسنة. [ ح َس َ ن َ ] (اِخ ) نام یکی از چند جاریة از کنیزکان که در دربار الهادی و المهدی عباسی بوده اند. رجوع به عقد الفرید ج 5 صص 394-395 و معجم البلدان ج 3 ص 42 شود.
-
حسنة
لغتنامه دهخدا
حسنة.[ ح ِ ن َ ] (ع ا) کرانه ٔ برآمده از کوه . ج ، حَسَن .
-
واژههای مشابه
-
حسنه
فرهنگ نامها
(تلفظ: hasane) (عربی) خوب ، نیک ، پسندیده ، عمل نیک و پسندیده ؛ عمل پسندیده به ویژه عمل مطابق با شرع ، کار نیک .
-
حسنه
واژگان مترادف و متضاد
بر، خوبی، خیر، فضیلت، نیکویی، نیکی ≠ ذمیمه، رذیلت
-
حسنه
فرهنگ واژههای سره
نیکو، نیک
-
حَسَنَةً
فرهنگ واژگان قرآن
عملي است که مورد رضاي خداي سبحان باشد(حسن عبارت است از هر چيزي که بهجت و شادابي آورد و انسان به سوي آن رغبت کند )
-
حسنه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: حسنَة] hasane ۱. نیک؛ خوب.۲. (اسم) کار نیک و پسندیده؛ نیکویی.
-
حسنه
فرهنگ فارسی معین
(حَ سَ نِ) [ ع . حسنة ] (اِ.) کار نیک ، عمل خیر.
-
روابط حسنه
دیکشنری فارسی به انگلیسی
amity, concord, entente