حسنجانلغتنامه دهخداحسنجان . [ ح َ س َ ] (اِخ ) (آل ...) صاحب کشف الظنون در ذیل قصیده ٔ برده ٔ بوصیری گوید: یکی از شارحین آن اسعدبن سعدالدین مفتی از آل حسنجان مشهور است .
حسنجانلغتنامه دهخداحسنجان . [ ح َ س َ] (اِخ ) دهی از دهستان ملایعقوب بخش مرکزی شهرستان سراب در 12هزارگزی جنوب خاوری سراب و هشت هزارگزی راه سراب - اردبیل . جلگه و معتدل است . 426 تن سکنه ٔ شیعه ٔ ترک زبان دارد. آب آن از نهر و چا
هسنجانلغتنامه دهخداهسنجان . [ هََ س َ ] (اِخ ) از قرای ری است . (معجم البلدان ). هسنگان . (یادداشت مؤلف ).
هشنجانلغتنامه دهخداهشنجان . [ هََ ش َ ] (اِخ ) از قرای ری . (انجمن آرا). در مآخذ جغرافیایی متأخر بدین صورت نیست .
اسنجانلغتنامه دهخدااسنجان . [ اَ س ِ ] (اِخ ) دهی جزودهستان سردرود بخش اسکو شهرستان تبریز، 12000 گزی خاوری بخش اسکو، 10000 گزی خط آهن مراغه به تبریز. جلگه ، معتدل . سکنه آن 589 تن . شیعه . آب ا
اسنجانلغتنامه دهخدااسنجان . [ اِ س ِ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان بدوستان بخش هریس شهرستان اهر، 15000 گزی شمال باختری هریس ، 9000 گزی شوسه ٔ تبریز به اهر. کوهستانی ، معتدل . سکنه ٔ آن 78 تن . شیعه .
حسنجان مراغیلغتنامه دهخداحسنجان مراغی . [ ح َ س َ ن ِ م َ ] (اِخ ) لقبی است که اسماعیل پاشا به اعتمادالسلطنه داده است . رجوع به هدیةالعارفین ج 2 ص 393 شود.
حسنجان کوهلغتنامه دهخداحسنجان کوه . [ ح َ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رازلیق بخش مرکزی شهرستان سراب در 13هزارگزی شوسه ٔ سراب - اردبیل . جلگه و معتدل است . 320 تن شیعه ٔ ترک زبان دارد. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زر
حسنجان مراغیلغتنامه دهخداحسنجان مراغی . [ ح َ س َ ن ِ م َ ] (اِخ ) لقبی است که اسماعیل پاشا به اعتمادالسلطنه داده است . رجوع به هدیةالعارفین ج 2 ص 393 شود.
حسنجان کوهلغتنامه دهخداحسنجان کوه . [ ح َ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رازلیق بخش مرکزی شهرستان سراب در 13هزارگزی شوسه ٔ سراب - اردبیل . جلگه و معتدل است . 320 تن شیعه ٔ ترک زبان دارد. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زر