پشتۀ یخرُفتیesker/ asar/ eschar/ eskar/ osarواژههای مصوب فرهنگستانپشتۀ ساختهشده از انباشتههای شن و ماسۀ یخساری
عشر عشیرلغتنامه دهخداعشر عشیر. [ ع ُ رِ ع َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حصه ٔ دهم از دهم حصه ٔ چیزی ، پس آن صدم حصه میشود از مجموعه ٔ اول ، چنانکه عشیر صدده است و عشر ده یک . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). یک جزء از صد جزء هر چیزی . (ناظم الاطباء) : یافت احمد به چهل سال مکا
حسرلغتنامه دهخداحسر. [ ح َ ](ع مص ) برهنه کردن . (منتهی الارب ). برهنه و آشکار کردن . برهنه کردن اندامی از اندامهای خویش . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). برهنه کردن اندامی . (مهذب الاسماء). || رنجه کردن . (ترجمان عادل بن علی ). رنجانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (مهذب الاسماء). برنجانیدن . (زوز
حسرلغتنامه دهخداحسر. [ ح َ س َ ] (ع مص ) افسوس خوردن . دریغ خوردن . حسرت . آرمان خوردن . (تاج المصادر بیهقی ). || کند شدن . (ترجمان عادل بن علی ).
حصرلغتنامه دهخداحصر. [ح ُص ْ / ح ُ ص ُ ] (ع اِمص ) شکم گرفتگی . احتباس غایط. (ناظم الاطباء). گرفتگی شکم . (بحر الجواهر) (مهذب الاسماء). شکم گرفتگی . بسته شدن شکم . بستگی . یبوست . سدة.
حصرلغتنامه دهخداحصر. [ ح َ ] (ع مص ) حصر چیزی ؛ وارسیدن همه ٔ آنرا. فراگرفتن همه را. گرد گرفتن کسی را. احاطه کردن . || محاصره کردن . اندر حصار کردن . (تاج المصادر بیهقی ). در حصار کردن : اعداش را نبد مدد الاّ عذاب و حصرخوش باد آن پسر که پدر باشدش چنان . <p
حصرلغتنامه دهخداحصر. [ ح َ ص َ ] (ع مص ) تنگ دل شدن . (آنندراج ). || بسته شدن در سخن گفتن . (زوزنی )(آنندراج ). || بخیل بودن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || (اِمص ) تنگدلی . || بخل . || بستگی در سخن . (ناظم الاطباء).
حصرلغتنامه دهخداحصر. [ ح َ ص ِ ] (ع ص ) بخیل . مردی گران جان که هیچ خیر ندهد. (مهذب الاسماء). فرومایه . || بسته . || عاجز. || مرد رازدار.
حد و حصرلغتنامه دهخداحد و حصر. [ ح َدْ دُ ح َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) حد و مر. حد و حساب . رجوع به حد بمعنی اندازه شود : فرمانبرش بدند همه سیدان عصرافزون بدی جلالت قدرش ز حد و حصر.منوچهری .
دارة محصرلغتنامه دهخدادارة محصر. [ رَ ت ُ م َ ص َ ](اِخ ) یا دارةمحصن نیز آمده است . نام جایی است در دیار بنی نُمیر در کنار ثهلان اقصی . (معجم البلدان ).
حصرلغتنامه دهخداحصر. [ح ُص ْ / ح ُ ص ُ ] (ع اِمص ) شکم گرفتگی . احتباس غایط. (ناظم الاطباء). گرفتگی شکم . (بحر الجواهر) (مهذب الاسماء). شکم گرفتگی . بسته شدن شکم . بستگی . یبوست . سدة.
حصرلغتنامه دهخداحصر. [ ح َ ] (ع مص ) حصر چیزی ؛ وارسیدن همه ٔ آنرا. فراگرفتن همه را. گرد گرفتن کسی را. احاطه کردن . || محاصره کردن . اندر حصار کردن . (تاج المصادر بیهقی ). در حصار کردن : اعداش را نبد مدد الاّ عذاب و حصرخوش باد آن پسر که پدر باشدش چنان . <p