حصیری ندیملغتنامه دهخداحصیری ندیم . [ ح َ ری ِ ن َ ] (اِخ ) ابوبکر عبداﷲبن یوسف . بعنوان ابوبکر حصیری و ابولقاسم ابراهیم بن عبداﷲ گذشت . رجوع به فهرست اعلام تاریخ بیهقی شود.
پشتۀ یخرُفتیesker/ asar/ eschar/ eskar/ osarواژههای مصوب فرهنگستانپشتۀ ساختهشده از انباشتههای شن و ماسۀ یخساری
حسریلغتنامه دهخداحسری . [ ح َ را] (ع ص ) ج ِ حسیر. (منتهی الارب ). فروماندگان . || ناقة حسری ؛ شتر ماده ٔ مانده . (منتهی الارب ).
حصریلغتنامه دهخداحصری . [ ح ُ] (اِخ ) قیروانی ابراهیم بن علی بن تمیم ، مکنی به ابی اسحاق (390 - 453 هَ . ق .). شاعری از مردم قیروان علاوه بر کتبی که در ذیل نام او ابراهیم بن علی ... بدو نسبت داده شد، او راست : کتاب نورالطرف و
حصریلغتنامه دهخداحصری . [ ح ِ ] (ع اِ) کشتی خرد که بسازند از کرته وگیاه . (مهذب الاسماء). در نسخه ای : از کرنه و گیاه .
حصیریلغتنامه دهخداحصیری . [ ح َ ] (اِخ ) محمودبن احمدبن عبدالسیدبن عثمان ، ابوحامد جمال الدین بخاری حصیری ،رئیس حنفیان در محله ٔ حصیربافان بخارا در 564 هَ . ق . / 1151 م . متولد گشت و در <span
حصیریلغتنامه دهخداحصیری . [ ح َ ] (ع اِ) منسوجی بوده است از کاه و یا خوص و امثال آن : صوف گرما بود و جنس حصیری سرمارخت زرواست خزان جامه ٔ بز است بهار. نظام قاری .گه حصیری گشاد و صندل باف گاه ترغو و قیف و لاکمخا.<p class="aut
حصیریلغتنامه دهخداحصیری . [ ح َ ] (ص نسبی ، اِ) از حصیر. منسوب به حصیر. فروشنده و بافنده ٔ حصیر. || دکان حصیرباف . || قسمی کلاه که از نی یا کاه و امثال آن کنند. || قسمی تزیین در بنائی .
حصیریلغتنامه دهخداحصیری . [ ح َ ] (اِخ ) بصری . رجوع به ابوزرعه بصری و تاریخ گزیده چ عکسی ص 795 شود.
حصیریلغتنامه دهخداحصیری . [ ح َ ] (اِخ ) محمودبن احمدبن عبدالسیدبن عثمان ، ابوحامد جمال الدین بخاری حصیری ،رئیس حنفیان در محله ٔ حصیربافان بخارا در 564 هَ . ق . / 1151 م . متولد گشت و در <span
حصیریلغتنامه دهخداحصیری . [ ح َ ] (ع اِ) منسوجی بوده است از کاه و یا خوص و امثال آن : صوف گرما بود و جنس حصیری سرمارخت زرواست خزان جامه ٔ بز است بهار. نظام قاری .گه حصیری گشاد و صندل باف گاه ترغو و قیف و لاکمخا.<p class="aut
حصیریلغتنامه دهخداحصیری . [ ح َ ] (ص نسبی ، اِ) از حصیر. منسوب به حصیر. فروشنده و بافنده ٔ حصیر. || دکان حصیرباف . || قسمی کلاه که از نی یا کاه و امثال آن کنند. || قسمی تزیین در بنائی .
حصیریلغتنامه دهخداحصیری . [ ح َ ] (اِخ ) بصری . رجوع به ابوزرعه بصری و تاریخ گزیده چ عکسی ص 795 شود.