قاتل سیاسیassassinواژههای مصوب فرهنگستانفرد مزدور یا متعصبی که با هدف سیاسی شخص یا اشخاصی را به قتل میرساند متـ . قاتل
رژیم آسیاییAsian dietواژههای مصوب فرهنگستانروش سنتی غذا خوردن در آسیا و خصوصاً نواحی شرقی و جنوبی آن که در آن عموماً گوشت غذای اصلی نیست، بلکه برنج و سبزیجات و ماهی و میوههای تازه و مصرف فراوان ادویه وجه غالب است
بازیهای آسیاییAsian Games, Asiadواژههای مصوب فرهنگستانبازیهایی که از سال1951، و هر چهار سال یک بار میان کشورهای آسیایی برگزار میشود
بازیهای پاراآسیاییAsian Para Gamesواژههای مصوب فرهنگستانبازیهایی که هر چهار سال یک بار و بعد از بازیهای آسیایی برای ورزشکاران دارای معلولیت جسمی برگزار میشود متـ . بازیهای آسیایی معلولان
ربیعةبن حصینلغتنامه دهخداربیعةبن حصین . [ رَ ع َ ت ِ ن ِ ح ُ ص َ ] (اِخ ) همان حصین بن ربیعة است و مقلوب گردیده است . رجوع به حصین بن ربیعة و الاصابة ج 1 قسم 4 و 1 شود.
حصینلغتنامه دهخداحصین . [ ح ُ ص َ ] (اِخ ) ابن مروان جشمی . از وافدین بر پیغمبر بوده است . (الاصابة ج 2 ص 21).
حصینلغتنامه دهخداحصین . [ ح ُ ص َ ] (اِخ ) ابن حارث جعفی . پیغمبر را درک کرده است . (الاصابة ج 2 ص 62).
حصینلغتنامه دهخداحصین . [ ح ُ ص َ ] (اِخ ) ابن جندب ، مکنی به ابی جندب .صحابیست . (الاصابة ج 2 ص 18). رجوع به ابوظبیان شود.
حصینلغتنامه دهخداحصین . [ ح َ ] (ع ص ) محکم . استوار. استوار که کس بر وی قادر نباشد : گر ز خیمه سوی جنگ آمد و خم داد کمان دشمن او را چه بصحرا و چه در حصن حصین . فرخی .زن و بچه ... گسیل می کردند بحصارقوی و حصین که داشتند در پس پشت .
حصینلغتنامه دهخداحصین . [ ح ُ ص َ ] (اِخ ) ابن مروان جشمی . از وافدین بر پیغمبر بوده است . (الاصابة ج 2 ص 21).
حصینلغتنامه دهخداحصین . [ ح ُ ص َ ] (اِخ ) ابن حارث جعفی . پیغمبر را درک کرده است . (الاصابة ج 2 ص 62).
حصینلغتنامه دهخداحصین . [ ح ُ ص َ ] (اِخ ) ابن جندب ، مکنی به ابی جندب .صحابیست . (الاصابة ج 2 ص 18). رجوع به ابوظبیان شود.
حصینلغتنامه دهخداحصین . [ ح َ ] (ع ص ) محکم . استوار. استوار که کس بر وی قادر نباشد : گر ز خیمه سوی جنگ آمد و خم داد کمان دشمن او را چه بصحرا و چه در حصن حصین . فرخی .زن و بچه ... گسیل می کردند بحصارقوی و حصین که داشتند در پس پشت .