حظیره ٔ بنی نجارلغتنامه دهخداحظیره ٔ بنی نجار. [ ح َ رَ ی ِ ب َ ن َج ْ جا ] (اِخ ) نام موضعی بمدینه ٔ منورة. رجوع به جزء1 از ج 2 حبیب السیر چ طهران ص 206 شود.
حجرهلغتنامه دهخداحجره . [ ح ُ رَ ] (اِخ ) جایی است که در میان سیاه چال واقع بود و ارمیای نبی را آنجا حبس نمودند. (ارمیا 37:16، قاموس کتاب مقدس ).
حجرهلغتنامه دهخداحجره . [ ح ُ رَ ] (ع اِ) پاره ای زمین دیوار در کشیده ٔ مسقف . پاره ای از زمین . (دهار). ج ، حُجَر، حُجرات ، حُجَرات و حُجُرات . || در تداول فارسی زبانان ، اطاق طلبه در مدرسه . || دکان تاجر. || هریک از خلوتهای حمام : حمامی دارای ده حجره . || خانه ٔ خرد . (منتهی الارب ). خانه .
حجرةلغتنامه دهخداحجرة. [ ح َ رَ ] (اِخ ) نام بلده ای به یمن . (معجم البلدان ). قصبه ای است به یمامه (مهذب الاسماء). شاید بنو حجرة بدان منسوب باشند. (صبح الاعشی ج 1 ص 335 و 334).
حظیرهفرهنگ فارسی عمید۱. محوطه؛ چهاردیواری.۲. مقبره.۳. مکانی برای نگهداری چهارپایان؛ آغل.= حظیرهٴ قدس: [قدیمی] بهشت.
حظیرهفرهنگ فارسی معین(حَ رِ) [ ع . حظیرة ] (اِ.) 1 - محوطه ، چهاردیواری . 2 - جایی که برای محفوظ ماندن چارپایان از باد و سرما درست کنند.
حظیرهفرهنگ فارسی عمید۱. محوطه؛ چهاردیواری.۲. مقبره.۳. مکانی برای نگهداری چهارپایان؛ آغل.= حظیرهٴ قدس: [قدیمی] بهشت.
حظیرهفرهنگ فارسی معین(حَ رِ) [ ع . حظیرة ] (اِ.) 1 - محوطه ، چهاردیواری . 2 - جایی که برای محفوظ ماندن چارپایان از باد و سرما درست کنند.