بی حفاظیلغتنامه دهخدابی حفاظی . [ ح ِ ] (حامص مرکب ) بی پردگی . بی حمیتی : امیر ناصرالدین از بی حفاظی و غدر او ممتعض شد و عزم ناحیت سیستان پیش گرفت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 238). چون امیر ناصرالدین بی حفاظی مشاهدت کرد دست زخم رسیده بشمشیر
حفاظینهdunnageواژههای مصوب فرهنگستاناشیایی از قبیل تخته و لاستیک و تسمه و نوار که از آنها برای حفاظت از اقلام تدارکاتی بر روی ناو استفاده میشود
بی حفاظیلغتنامه دهخدابی حفاظی . [ ح ِ ] (حامص مرکب ) بی پردگی . بی حمیتی : امیر ناصرالدین از بی حفاظی و غدر او ممتعض شد و عزم ناحیت سیستان پیش گرفت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 238). چون امیر ناصرالدین بی حفاظی مشاهدت کرد دست زخم رسیده بشمشیر
حفاظ میانگاهیmedian barrierواژههای مصوب فرهنگستانحفاظی طولی برای جلوگیری از عبور خودروِ منحرفشده از میانگاه آزادراه
حفاظ طولیlongitudinal barrierواژههای مصوب فرهنگستانحفاظی در کنار راه که عملکرد اصلی آن جلوگیری از خروج وسیلۀ نقلیۀ منحرفشده از راه و بازگرداندن ایمن آن به راه است
حفاظ آزمایشیexperimental barrierواژههای مصوب فرهنگستانحفاظی که در آزمونهای تمامعیار تصادف نتایج و کارکرد خوبی داشته است، اما کارایی آن هنوز در عمل احراز نشده است
پروانۀ حفاظدارshrouded propeller, ducted propellerواژههای مصوب فرهنگستانپروانهای که پیرامون آن حفاظی استوانهای تعبیه شده است تا از آسیبدیدگی تیغههای پروانه جلوگیری شود و بازده پروانه نیز افزایش یابد
حفاظینهdunnageواژههای مصوب فرهنگستاناشیایی از قبیل تخته و لاستیک و تسمه و نوار که از آنها برای حفاظت از اقلام تدارکاتی بر روی ناو استفاده میشود
ناحفاظیلغتنامه دهخداناحفاظی . [ ح ِ ] (حامص مرکب ) عمل ناحفاظ. بی احتیاطی . رعایت احتیاط نکردن : چگونه ست و این ناحفاظی ز چیست حفاظ شما را تولا به کیست ؟ نظامی . || بدکاری . بی شرمی . بی حیائی . بی عفتی . نداشتن تقوی . ناپرهیزگاری . ب
بی حفاظیلغتنامه دهخدابی حفاظی . [ ح ِ ] (حامص مرکب ) بی پردگی . بی حمیتی : امیر ناصرالدین از بی حفاظی و غدر او ممتعض شد و عزم ناحیت سیستان پیش گرفت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 238). چون امیر ناصرالدین بی حفاظی مشاهدت کرد دست زخم رسیده بشمشیر