حفصویلغتنامه دهخداحفصوی . [ ح َ ص ُ وی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به حفصویه . اسم یا لقب جدی منتسب الیه است . (الانساب ).
حفشاءلغتنامه دهخداحفشاء. [ ح َ ] (ع ص ) تأنیث احفش . || ناقة حفشاء؛ ماده شتر پیش کوهان ریش شده ازاسفل تا به اعلی با سلامت بن کوهان . (منتهی الارب ).
حفیساءلغتنامه دهخداحفیساء. [ ح َ ف َ ] (ع ص ) کوتاه لئیم خلقت . کوتاه درشت سطبر. (منتهی الارب ). رجوع به حفاسی شود.
حیفساءلغتنامه دهخداحیفساء. [ ح ِ ی َ ] (ع ص ) کوتاه لئیم خلقت . (منتهی الارب ). حیفس . رجوع به حیفس شود.
حفصویهلغتنامه دهخداحفصویه . [ ح َ ی َ ] (اِخ ) یکی از افاضل کتاب خراج . او اول کس است که در امر خراج تألیف کرد. و از کتب اوست : کتاب الخراج . کتاب الرسائل .
حفصویهلغتنامه دهخداحفصویه . [ ح َ ی َ ] (اِخ ) یکی از افاضل کتاب خراج . او اول کس است که در امر خراج تألیف کرد. و از کتب اوست : کتاب الخراج . کتاب الرسائل .