عفنشلغتنامه دهخداعفنش . [ ع َ ف َن ْ ن َ ] (ع ص ) پیر بزرگ سال . || انه لعفنش اللحیة؛ او سطبر و بسیارموی ریش است . عَفانَش . و رجوع به عفانش شود. || عفنش العینین ؛ سطبر ابرو. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
عفانشلغتنامه دهخداعفانش . [ ع ُ ن ِ ](ع ص ) عفانش اللحیة؛ سطبر و بسیارموی ریش . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). عُفنّش . رجوع به عفنش شود.