هلهللغتنامه دهخداهلهل . [ هََ هََ ] (ع ص ، اِ) جامه ٔ تنک بافته . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || موی تنک نرم . || جامه ٔ تنک نرم . || نوعی از زهر، معرب است . (منتهی الارب ). زهری که فوراً بکشد. (اقرب الموارد). هلاهل . رجوع به هلاهل شود.
هلهللغتنامه دهخداهلهل . [هََ ل َ هَِ ] (ص ، اِ) مخفف هلاهل است و آن زهری باشدکه هیچ تریاقی با او مقاومت نتواند کرد. (برهان ).
علعللغتنامه دهخداعلعل . [ ع َ ع َ ] (ع اِ) نره . || نره ٔ نرم . (ناظم الاطباء). || استخوانی که مانند زبان بر شکم آید. (از تاج العروس ) (ناظم الاطباء). و به اصطلاح تشریح آن را «عظم خنجری » نامند. (ناظم الاطباء). || چکاوک نر. (از تاج العروس ) (ناظم الاطباء). علعال . || کلمه ای که بدان گوسفند و
حلحلةلغتنامه دهخداحلحلة. [ ح َ ح َ ل َ ] (ع مص ) از جای برانگیختن . (تاج المصادر بیهقی ). || جنبانیدن از جای . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). حل حل گفتن شتران را و راندن . (منتهی الارب ). || دور کردن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
طالیسفرلغتنامه دهخداطالیسفر. [ ف َ ] (معرب ، اِ) بقول دزی (ج 2 ص 19) بصورتهای طالیشفَر و طالیشقر و طالیَشفَر و طالشقیر در کتب گوناگون عرب آمده است چنانکه در تذکره ٔ داود ضریر انطاکی نیز طالیشقر است ولی صورت معروف آن همین طالیسفر
حلحلةلغتنامه دهخداحلحلة. [ ح َ ح َ ل َ ] (ع مص ) از جای برانگیختن . (تاج المصادر بیهقی ). || جنبانیدن از جای . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). حل حل گفتن شتران را و راندن . (منتهی الارب ). || دور کردن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
متحلحللغتنامه دهخدامتحلحل . [ م ُ ت َ ح َح ْ ] (ع ص ) جنبنده از جای و دور شونده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). منتقل شده از جائی به جائی و جنبنده . (ناظم الاطباء). || پراکنده و پاشیده . || پنبه ٔ زده و حلاجی شده . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
محلحللغتنامه دهخدامحلحل . [ م ُ ح َ ح َ ] (ع ص ) حلاحل . (یادداشت مرحوم دهخدا). مهتر دلاور و بزرگ و فربه و بسیارمروت و یا ستبر سخت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
تحلحللغتنامه دهخداتحلحل . [ ت َ ح َ ح ُ ] (ع مص ) جنبیدن . (زوزنی ). جنبیدن از جای . || دور شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || رفتن . || اقامت کردن و نجنبیدن . (اقرب الموارد).