یالقوزلغتنامه دهخدایالقوز. (ترکی ، ص ) شخص تنها و مجرد و بی زن و بچه .- یکه و یالقوز ؛ تنها و منزوی .|| آنکه تنهایی دوست دارد. آنکه از مردم گریزد. مردم گریز.(یادداشت مؤلف ). || بی قید. بی بند و بار.
القوشلغتنامه دهخداالقوش . [ ] (اِخ ) زادگاه ناحوم نبی بود. بنا بعقیده ٔ یهود قصبه ٔ القوش که قبر این پیغمبر در آنجاست در موصل ، و بقولی در «جلیل » واقع بود. (از قاموس کتاب مقدس ). رجوع به القوشی شود.
یالقوزفرهنگ فارسی معین(اِ.) = یالغوز. 1 - شخص مجرد، بی زن و فرزند. 2 - بی قید و بند، کسی که مشکل و دردسر ندارد
الکوسلغتنامه دهخداالکوس . [ اَ ] (اِخ )نام پهلوانی تورانی که بدست رستم کشته شد. (شرفنامه ٔ منیری ) (فرهنگ جهانگیری ) (برهان قاطع) (از فرهنگ شاهنامه ٔ شفق ) (از فرهنگ رشیدی ) (آنندراج ) (هفت قلزم )(انجمن آرا). و رجوع به فهرست ولف شود : بپرسید الکوس جنگی کجاست که