حلقۀ فیلمreelواژههای مصوب فرهنگستان1. افزارهای مدور که فیلم به دور آن میپیچد 2. نوار فیلم با طولی مشخص که به دور یک حلقۀ فلزی پیچیده میشود
حلقهلغتنامه دهخداحلقه . [ ] (اِخ ) (بمعنی حصه و نصیب ) یکی از شهرهای لاویان که بواسطه اشیر منسوب بود و گویا همان یرقه حالیه باشد و آن دهی است که بمسافت هفت میل بشمال شرقی عکا واقع است . (از قاموس کتاب مقدس ).
حلقهلغتنامه دهخداحلقه . [ح َ ق ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رودحله ٔ بخش گناوه ٔ شهرستان بوشهر. ناحیه ای است واقع در جلگه و گرمسیرو مرطوب . دارای 150 تن سکنه میباشد. از رودحله مشروب میشود. محصولاتش غلات ، اهالی به کشاورزی گذران میکنند. راه آن مالرو است . (فره
فیلمگذارfilm loaderواژههای مصوب فرهنگستانیکی از اعضای گروه فیلمبرداری که وظیفۀ اصلی او قرار دادن حلقۀ فیلم در دوربین فیلمبرداری است
گیرۀ فیلمclip 4واژههای مصوب فرهنگستانقطعۀ کوچک پلاستیکی یا فلزی که برای اتصال ابتدا و انتهای دو حلقۀ فیلم، بدون استفاده از برش یا نوارچسب، به کار میرود
reelsدیکشنری انگلیسی به فارسیقرقره ها، حلقه، قرقره، قرقره فیلم، حلقه فیلم، چرخک، نخ پیچیده بدور قرقره، ماسوره، پشت سر هم، تلو تلو خوردن، چرخیدن، گیج خوردن، یله رفتن
reelدیکشنری انگلیسی به فارسیرول، حلقه، قرقره، قرقره فیلم، حلقه فیلم، چرخک، نخ پیچیده بدور قرقره، ماسوره، پشت سر هم، تلو تلو خوردن، چرخیدن، گیج خوردن، یله رفتن
بکرةدیکشنری عربی به فارسیقرقره , نخ پيچيده بدور قرقره , ماسوره , قرقره فيلم , حلقه فيلم , مسلسل , متوالي , پشت سر هم , چرخيدن , گيج خوردن , يله رفتن , تلو تلو خوردن , هرچيزي شبيه قرقره , دورقرقره پيچيدن