روغن خشکشوندهdrying oilواژههای مصوب فرهنگستانروغنی با سیرنشدگی زیاد نظیر روغن بزرک یا روغن سویا که در معرض هوا، فیلم (film) خشک و چقر و بادوام ایجاد میکند
روغن حلپذیرsoluble oilواژههای مصوب فرهنگستاننامیزهای پایدار از آب و روغن با غلظت بالا که در عملیات فلزکاری برای روانسازی و خنکسازی و ممانعت از خوردگی به کار میرود متـ . روغن نامیزهای emulsifying oil
سوندهیلغتنامه دهخداسوندهی . [ ] (اِ) بهندی اسم اذفر است . (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به تحفه ٔ حکیم مؤمن شود.
شویندهلغتنامه دهخداشوینده . [ ی َ دَ / دِ ] (نف ) شستشوی کننده وغسل دهنده . (ناظم الاطباء). غاسل . (یادداشت مؤلف ).
حلپذیرسازیsolubilizationواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که در طی آن حلپذیری یک حلشونده با حضور یک حلشوندۀ دیگر افزایش مییابد
حلالکافتsolvolysisواژههای مصوب فرهنگستانواکنشی که در آن حلال با حلشونده واکنش میدهد و مادة جدیدی تشکیل میشود
حلاّلیتافزاlyotrope, lyotropic agentواژههای مصوب فرهنگستانمادۀ سومی که برای افزایش حلپذیری یک مادۀ کمحلشونده به محلول اضافه میشود