حماطیطلغتنامه دهخداحماطیط. [ ح َ ] (ع اِ) ج ِ حمطوط. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به حمطوط شود. || ج ِ حمطاط. هر دو به معنی کرمی است که در گیاه باشد. (منتهی الارب ). رجوع به حمطاط شود.
حمطیطلغتنامه دهخداحمطیط. [ ح َ م َ ](ع اِ) گیاهی است . || مار. || کرمی است در سبزی در فصل بهار. (از اقرب الموارد).
حمطاطلغتنامه دهخداحمطاط. [ ح ِ] (ع اِ) حمطوط. حشره ٔ کوچکی است در سبزی و علف . (اقرب الموارد). ج ، حماطیط. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
حمطوطلغتنامه دهخداحمطوط. [ ح ُ ] (ع اِ) حشره ٔ کوچکی است در علف . (اقرب الموارد). کرمی است در گیاه . (آنندراج ). ج ، حماطیط. (اقرب الموارد). رجوع به حمطاط شود.