حنذمانلغتنامه دهخداحنذمان . [ ح ِ ذِ] (ع اِ) طایفه و گروه یا قبیله . (منتهی الارب ). جماعت . و گویند طایفه و گویند قبیله . (اقرب الموارد).
هندیمنلغتنامه دهخداهندیمن . [ هَِ م َ ] (اِخ ) دهی است از بخش کامیاران شهرستان سنندج . دارای 304 تن سکنه ، آب آن از رود طای و چشمه و محصول عمده اش غله و انواع لبنیات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
اندامانلغتنامه دهخدااندامان . [ ] (اِخ ) بعد از جزایر لنجبالوس دو جزیره است بنام اندامان . مردم آنها آدمی را زنده زنده خورند. (از اخبارالصین و الهند ص 5 بنقل یادداشت مؤلف ). جزایر اندامان و نیکوبار ایالتی است از هند بوسعت 8325
اندامگانorganismواژههای مصوب فرهنگستان1. مجموعۀ اندامهای تشکیلدهندۀ موجود زنده 2. موجود زنده اعم از گیاه و جانور و میکرب