حنصالةلغتنامه دهخداحنصالة. [ ح ِ ل َ ] (ع ص ) کلان شکم . و گاه با همزه آید. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به ماده ٔ قبل شود.
انصولةلغتنامه دهخداانصولة. [ اُ ل َ ] (ع اِ) شکوفه ٔ نصل گیاه بُهمی ̍ یا بهمی که از گرمی خشک شده باشد. ج ، اناصیل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
حنصاللغتنامه دهخداحنصال . [ ح ِ ] (ع ص ) کلان شکم . و گاه با همزه آید. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). حِنصالَة. (منتهی الارب ).