هوذلةلغتنامه دهخداهوذلة. [ هََ ذَ ل َ ] (ع مص ) شتاب رفتن . || مضطرب شدن در دویدن . || بسوی بالا انداختن کمیز را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || جنبانیده شدن مشک شیر. || سست شدن در جماع . || جنبان بیرون آمدن بول شتر. || جنبیدن دلو. (منتهی الارب ).
حاذلةلغتنامه دهخداحاذلة. [ ذِ ل َ ] (ع ص ) تأنیث حاذل . || عین ٌ حاذله ؛ چشم مژه فرو ریخته و آب از وی روان شده و سرخ شده و جای مژگان ورم کرده .