حومه باختریلغتنامه دهخداحومه باختری . [ م ِ ت َ ] (اِخ ) یکی ازدهستان های ششگانه ٔ شهرستان رفسنجان ، در باختر رفسنجان واقع و حدود آن بشرح زیر است : از طرف شمال به دهستان نوق و ارتفاعات داوران ، از طرف خاور به دهستان حومه ٔ خاوری ، از طرف جنوب به ارتفاعات پاریز و گود احمر و از طرف باختر به ارتفاعات ش
حومهلغتنامه دهخداحومه . [ م ِ ] (اِخ ) نام یکی از دهستان های حومه ٔ شهرستان گلپایگان است . این دهستان در باختر شهرستان گلپایگان واقع شده و حدود آن بشرح زیر است : از شمال بخاک خمین ، از جنوب به پشتکوه . از خاور به گلپایگان و از باختر به الیگودرز. ناحیه ای است واقع در جلگه ، هوای آن گرمسیری و س
حومهلغتنامه دهخداحومه .[ م َ ] (اِ) در تداول اطراف و گرداگرد شهر. (از فرهنگ فارسی معین ) : در این مرغزار [ رول ] ناحیتی است اقطاعی و ملکی و حومه ٔ آن باغ است . (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 124). حومه ٔ آن نواحی بجه است و هوای آن سردسیر است
حومةلغتنامه دهخداحومة. [ ح َ م َ ] (اِ) معظم آب دریا و سخت ترین جای آن . (منتهی الارب )(اقرب الموارد). و همچنین است حومه ٔ ماء و حومه ٔ رمل و حومه ٔ قتال و غیره . ج ، حومات . (اقرب الموارد) (آنندراج ) (مهذب الاسماء). || حرب گاه . (مهذب الاسماء). جای قتال . (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء).
مغولغتنامه دهخدامغو. [ م ُ ] (اِخ )دهی از دهستان حومه ٔ باختری شهرستان رفسنجان است و 240 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
کوثرریزلغتنامه دهخداکوثرریز. [ ک َ ث َ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ باختری شهرستان رفسنجان است و 150 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
دولت آبادلغتنامه دهخدادولت آباد. [ دَ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ باختری شهرستان رفسنجان با 180 تن سکنه . آب آن از قنات وراه آن فرعی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
دهوئیهلغتنامه دهخدادهوئیه . [ دِهَُ ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ باختری شهرستان رفسنجان . واقع در 20هزارگزی جنوب باختری رفسنجان با 135 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
خرم آبادلغتنامه دهخداخرم آباد. [ خ ُرْ رَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان حومه ٔ باختری رفسنجان واقع در 6هزارگزی شمال باختری رفسنجان و 5هزارگزی شمال شوسه ٔرفسنجان به یزد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8</
حومهلغتنامه دهخداحومه . [ م ِ ] (اِخ ) نام یکی از دهستان های حومه ٔ شهرستان گلپایگان است . این دهستان در باختر شهرستان گلپایگان واقع شده و حدود آن بشرح زیر است : از شمال بخاک خمین ، از جنوب به پشتکوه . از خاور به گلپایگان و از باختر به الیگودرز. ناحیه ای است واقع در جلگه ، هوای آن گرمسیری و س
حومهلغتنامه دهخداحومه .[ م َ ] (اِ) در تداول اطراف و گرداگرد شهر. (از فرهنگ فارسی معین ) : در این مرغزار [ رول ] ناحیتی است اقطاعی و ملکی و حومه ٔ آن باغ است . (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 124). حومه ٔ آن نواحی بجه است و هوای آن سردسیر است
حومهلغتنامه دهخداحومه . [ م ِ ] (اِخ ) نام یکی از دهستان های حومه ٔ شهرستان گلپایگان است . این دهستان در باختر شهرستان گلپایگان واقع شده و حدود آن بشرح زیر است : از شمال بخاک خمین ، از جنوب به پشتکوه . از خاور به گلپایگان و از باختر به الیگودرز. ناحیه ای است واقع در جلگه ، هوای آن گرمسیری و س
حومهلغتنامه دهخداحومه .[ م َ ] (اِ) در تداول اطراف و گرداگرد شهر. (از فرهنگ فارسی معین ) : در این مرغزار [ رول ] ناحیتی است اقطاعی و ملکی و حومه ٔ آن باغ است . (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 124). حومه ٔ آن نواحی بجه است و هوای آن سردسیر است
مرحومهلغتنامه دهخدامرحومه . [ م َ م َ] (از ع ، ص ) مرحومة. رجوع به مرحومة و مرحوم شود.- امت مرحومه ؛ مسلمانان . مسلمین . ملت اسلام .|| مغفوره . رجوع به مرحوم شود. || زن فوت شده و مرده . (ناظم الاطباء).
همت آباد حومهلغتنامه دهخداهمت آباد حومه . [ هَِ م ْ م َ دِ حُوم ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش زرند شهرستان کرمان که 100 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول عمده اش غله ،پسته و پنبه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
اکبرآباد حومهلغتنامه دهخدااکبرآباد حومه . [ اَ ب َ دِ م َ ](اِخ ) دهی از بخش مرکزی شهرستان فسا. سکنه ٔ آن 100 تن . آب آن از قنات و محصول عمده ٔ آنجا غلات و پنبه و راه آن فرعی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).