اتطاءلغتنامه دهخدااتطاء. [ اِت ْ ت ِ ] (ع مص ) آماده گردیدن . || راست و درست شدن . || استیخ ایستادن . || به نهایت درستی رسیدن .
حثیثیلغتنامه دهخداحثیثی . [ ح ِث ْ ثی ثا ] (ع مص ) حضیضی . برآغالیدن . اسم است افژولیدن را. (منتهی الارب ).
حطیطیلغتنامه دهخداحطیطی . [ ح ِطْ طی طی ی ] (ع اِ) حطة. رجوع به حطة شود. || مرد ریز و خرد. (منتهی الارب ).
يَطْلُبُهُفرهنگ واژگان قرآنآن را مي جويد - آن را طلب مي کند (عبارت "يُغْشِي ﭐللَّيْلَ ﭐلنَّهَارَ يَطْلُبُهُ حَثِيثاً " يعني : شب را در حالى كه همواره با شتابْ روز را مىجويد بر روز مىپوشاند)
حثیثلغتنامه دهخداحثیث . [ ح َ ] (ع ص ) شتابنده . (ترجمان جرجانی ). حثوث . تند. سریع. مسرع . شتابان : وَلّی ̍ حثیثاً؛ ای مسرعا. || حریص . ج ، حِثاث . (منتهی الارب ).