حُسْنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام ، امتیاز، مرغوبیت، خوبی، نیکویی، برتری، تفوق، سودمندی، فایده بهره، سود، درآمد، بهبود، نیکخواهی قدر، مرتبه، درجه منزلت، شأن، ارج، مقام، اعتبار بها، ارزش، قیمت
قاتل سیاسیassassinواژههای مصوب فرهنگستانفرد مزدور یا متعصبی که با هدف سیاسی شخص یا اشخاصی را به قتل میرساند متـ . قاتل
رژیم آسیاییAsian dietواژههای مصوب فرهنگستانروش سنتی غذا خوردن در آسیا و خصوصاً نواحی شرقی و جنوبی آن که در آن عموماً گوشت غذای اصلی نیست، بلکه برنج و سبزیجات و ماهی و میوههای تازه و مصرف فراوان ادویه وجه غالب است
بازیهای آسیاییAsian Games, Asiadواژههای مصوب فرهنگستانبازیهایی که از سال1951، و هر چهار سال یک بار میان کشورهای آسیایی برگزار میشود
بازیهای پاراآسیاییAsian Para Gamesواژههای مصوب فرهنگستانبازیهایی که هر چهار سال یک بار و بعد از بازیهای آسیایی برای ورزشکاران دارای معلولیت جسمی برگزار میشود متـ . بازیهای آسیایی معلولان
حُسْنُفرهنگ واژگان قرآننيک - نيکي(حسن عبارت است از هر چيزي که بهجت و شادابي آورد و انسان به سوي آن رغبت کند )
حُسْناًفرهنگ واژگان قرآننيکو(حسن عبارت است از هر چيزي که بهجت و شادابي آورد و انسان به سوي آن رغبت کند )
حُسْنُهُنَّفرهنگ واژگان قرآنزيبايي و نيکويي آنها(حسن عبارت است از هر چيزي که بهجت و شادابي آورد و انسان به سوي آن رغبت کند )
حُسْنَىٰفرهنگ واژگان قرآنمؤنث أحسن : نيکوترين(حسن عبارت است از هر چيزي که بهجت و شادابي آورد و انسان به سوي آن رغبت کند )
ُحُسْنَيَيْنِفرهنگ واژگان قرآندو نيکويي(حسن عبارت است از هر چيزي که بهجت و شادابي آورد و انسان به سوي آن رغبت کند )
حسنلغتنامه دهخداحسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حسن . رجوع به حسن نقشبندی و حسن حلیمی و حسن صاغانی شود.
حسن بیکلغتنامه دهخداحسن بیک . [ ح َ س َ ب َ ] (اِخ ) رجوع به حسن روملو و اوزن حسن و حسن بک و حسن آق قوینلو و حسن زرین قلم شود.
حُسْنُفرهنگ واژگان قرآننيک - نيکي(حسن عبارت است از هر چيزي که بهجت و شادابي آورد و انسان به سوي آن رغبت کند )
حُسْناًفرهنگ واژگان قرآننيکو(حسن عبارت است از هر چيزي که بهجت و شادابي آورد و انسان به سوي آن رغبت کند )
حُسْنُهُنَّفرهنگ واژگان قرآنزيبايي و نيکويي آنها(حسن عبارت است از هر چيزي که بهجت و شادابي آورد و انسان به سوي آن رغبت کند )
حُسْنَىٰفرهنگ واژگان قرآنمؤنث أحسن : نيکوترين(حسن عبارت است از هر چيزي که بهجت و شادابي آورد و انسان به سوي آن رغبت کند )