فرمایلغتنامه دهخدافرمای . [ ف َ ] (نف مرخم ) فرما. (ناظم الاطباء). فرماینده . غالباً به صورت مزید مؤخر آید و اگر به تنهایی آید فعل امر است از فرمودن . رجوع به فرما شود.
فرمالغتنامه دهخدافرما. [ ف َ ] (نف مرخم ) مخفف فرماینده . آنکه دیگری را کاری فرماید و فرمان براند. همواره به صورت مزید مؤخر با اسمها ترکیب شود، مانند: توبه فرما، حکم فرما، فرمان فرما، کارفرما و جز آن . در صورتی که تنها به کار رود فعل امر است از فرمودن . رجوع به ترکیبات فرما در ذیل کلمات مرکب
استتباب الأمندیکشنری عربی به فارسیاستقرار امنيت , برقرارى امنيت , ايجاد امنيت , برقراري امنيت , حکمفرما شدن امنيت