حکه ٔ بواسیریلغتنامه دهخداحکه ٔ بواسیری . [ ح ِک ْ ک َ / ک ِ ی ِ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خارش و خنش مبتلایان به بواسیر.
پراکنۀ آبیaqueous dispersionواژههای مصوب فرهنگستانپراکنهای که فاز پیوستۀ آن آب همراه یا بدون مواد حلشده در آن است
تمیزکاری آبیaqueous cleaningواژههای مصوب فرهنگستانتمیزکاری سطح فلز و آمادهسازی آن برای عملیات بعدی با استفاده از محلولهای آبی حاوی ترکیبات عامل سطحفعال و نمکهای قلیایی و عامل منزویساز
مضحکهلغتنامه دهخدامضحکه . [ م َ ح َ ک َ/ ک ِ ] (از ع ، اِ) لطیفه و بذله . || مقلدو بذله گو. (ناظم الاطباء). و رجوع به مَضاحِک شود.