خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حیث پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حیث
فرهنگ فارسی معین
(حِ) [ ع . ] (اِ.)1 - جا، هر جا. 2 - جهت ، لحاظ .
-
واژههای مشابه
-
من حیث المجموع
فرهنگ فارسی معین
(مِ. حِ ثُ یا ثِ لْ مَ) [ ع . ] (ق مر.) ر وی هم رفته ، جمعاً، مجموعاً.
-
واژههای همآوا
-
حیص
فرهنگ فارسی معین
(حِ) [ ع . ] (مص ل .) کنار افتادن ، به یک سو شدن .
-
جستوجو در متن
-
بجای
فرهنگ فارسی معین
(بِ یِ) (حراض .) 1 - در حق کسی ، برای کسی . 2 - از جهت ، از حیث . 3 - در برابر، در مقابل (برای مقایسه ).
-
چربیدن
فرهنگ فارسی معین
(چَ دَ) (مص ل .) 1 - سنگین تر شدن چیزی بر چیز دیگر از حیث وزن . 2 - چیره شدن کسی بر دیگری .
-
به طور کلی
فرهنگ فارسی معین
(بِ طُ رِ کُ لّ) [ ع . ] (ق مر.) از هر لحاظ ، من حیث المجموع .
-
فایقه
فرهنگ فارسی معین
(یِ قِ) [ ع . فائقه ] (اِفا.) مؤنث فائق ، زنی که از حیث جمال بر همگان برتری داشته باشد. ؛ احترامات ~ احترامات عالیه .
-
هتر
فرهنگ فارسی معین
(هِ تِ) [ یو. ] (اِ.) بخشی از سپاهیان اسکندر مقدونی که افراد آن از صنف سواره نظام و از حیث قوت جسمانی و قدرت جنگی و فنون آن در میان دیگر صنوف ممتاز بودند.
-
براعت
فرهنگ فارسی معین
(بَ عَ) [ ع . براعة ] (مص ل .) = برائت : 1 - برتری و کمال از حیث زیبایی و دانش . 2 - پاک شدن از عیب و تهمت . 3 - خلاص شدن از وام و دین .