حیشانلغتنامه دهخداحیشان . [ ح َ ] (ع ص ) مردخوفناک و ترسنده از تهمت . مؤنث ِ آن حیشانة است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به حیشان شود.
تپۀ شنیsand humpواژههای مصوب فرهنگستانتپهای شنی که در انتهای یک خط فرعی برای متوقف کردن قطار فراری ایجاد میکنند
شنآسsand millواژههای مصوب فرهنگستاندستگاهی استوانهای و قائم، حاوی شن، با میلۀ چرخان و دیسک (disc) که آسمایه در آن میگردد متـ . آسیای شنی
صافی شنیsand filterواژههای مصوب فرهنگستاننوعی صافی متشکل از چند بستر شنی و بهصورت لایهلایه که از آن برای جدا کردن ذرات ریز معلق از آب یا سیال استفاده میکنند
آبسنگ ماسهایsand reefواژههای مصوب فرهنگستانسد یا پشتۀ کوتاهی از ماسه در امتداد کرانۀ دریاچه یا دریا که با جریان آب یا موج شکل میگیرد متـ . سد ماسهای sandbar
شن و ماسهsand and gravelواژههای مصوب فرهنگستانمواد ساختمانیای با اندازۀ درشتتر از سیلت و ریزتر از قلوهسنگ
حیشانةلغتنامه دهخداحیشانة. [ ح َ ن َ ] (ع ص ) مؤنث حیشان . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به حیشان شود.
حیشانةلغتنامه دهخداحیشانة. [ ح َ ن َ ] (ع ص ) مؤنث حیشان . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به حیشان شود.