حیلهگرفرهنگ مترادف و متضادحیلتباز، حیلتساز، حیلهباز، دغلکار، دوالباز، روباهصفت، فریبکار، گربز، ماکر، محتال، محیل، مردرند، مکار، نیرنگباز
کف الهرلغتنامه دهخداکف الهر. [ ک َف ْ فُل ْ هَِ رر ] (ع اِ مرکب ) یکی از اقسام آلاله که بنام آلاله ٔ صحرائی نامیده می شود. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به آلاله و لاله در همین لغت نامه شود.
عین الهرلغتنامه دهخداعین الهر. [ ع َ نُل ْ هَِ رر ] (ع اِ مرکب ) چشم گربه . || سنگی است مشهور، و در طب نفعی برای آن ذکر نکرده اند. (مخزن الادویة) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). جوهری است قیمتی و معروف که به چشم گربه مشابهت دارد، و بهندی لهسنیا نامند، و فارسیان به تخفیف استعمال نمایند. (آنندراج ) (از غیاث
لایعرف البر من الهرلغتنامه دهخدالایعرف البر من الهر. [ ی َ رِ فُل ْ ب ِرْ رَ م ِ نَل ْ هَِ رر ] (ع جمله ٔ فعلیه ) میان گربه و موش فرق نمیگذارد. رجوع به لایعرف هراً من بر شود.