حییکةلغتنامه دهخداحییکة. [ ح ُ ی َی ْ ک َ ] (ع ص ) (امراءة...) زن کوتاه درشت تن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). قصیرة مکتلة. (اقرب الموارد).
پراکنۀ آبیaqueous dispersionواژههای مصوب فرهنگستانپراکنهای که فاز پیوستۀ آن آب همراه یا بدون مواد حلشده در آن است
تمیزکاری آبیaqueous cleaningواژههای مصوب فرهنگستانتمیزکاری سطح فلز و آمادهسازی آن برای عملیات بعدی با استفاده از محلولهای آبی حاوی ترکیبات عامل سطحفعال و نمکهای قلیایی و عامل منزویساز
حییکةکییکةلغتنامه دهخداحییکةکییکة. [ ح ُ ی َی ْ ک َ تُن ْ ک ُ ی َی ْ ک َ ] (ع ص مرکب ، از اتباع ) زنی کوتاه و گرد و درشت تن . (منتهی الارب ).
حییکةکییکةلغتنامه دهخداحییکةکییکة. [ ح ُ ی َی ْ ک َ تُن ْ ک ُ ی َی ْ ک َ ] (ع ص مرکب ، از اتباع ) زنی کوتاه و گرد و درشت تن . (منتهی الارب ).