خاطرآزارلغتنامه دهخداخاطرآزار.[ طِ ] (نف مرکب ) خاطر ناراحت کننده . آزاررساننده ٔ خاطر. امر ناراحت کننده . امر ناملایم . امر غیرمطبوع .
آزارلغتنامه دهخداآزار.(اِمص ، اِ) اَذا. ایذاء. اذیت . اذاة. رنج که دهند. رنجگی . عذاب . شکنجه . عقوبت . آسیب . گزند : آزار بیش بینی زین گردون گر تو بهر بهانه بیازاری . رودکی .دل گسسته داری از بانگ بلندرنجگی باشدْت و آزار [ و ]