لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ](اِخ ) ابن عبداﷲ قسری ، مکنی به ابویزید. وی بنابر قول ابن الندیم از خطبای معروف زبان عرب است . مادر اونصرانیه و خود او متهم به زندقه بود؛ یعنی او را به مانویه نسبت می کرده اند. هشام بن عبدالملک خراسان و عراق را به خالد داد و خالد برادرش اسد را به خراسان فرستاد. (